(مبانی وریشه های پوپولیسم امروز)
پوپولیسم (Populism) به لحاظ لغوی به معنی عوام گرائی است ودربرابر نخبه گرائی (Elitism) قرارمی گیرد که معتقد است نخبگان ، بالاترین توانائی حکومت رادارند. اما پوپولیسم ، اصطلاحی بسیاروسیع ترو پیچیده تر ازاین تعریف ساده است که بارمنفی فراوانی نیزدارد. پوپولیسم به معنی یک روش غیردموکراتیک برای اداره ی جامعه است که بطورمعمول به گفتمان توزیع مجدد منابع اقتصادی ، نابرابری اجتماعی واشکال مختلف ناسیونالیسم وگاه ، گرایشهای خام سوسیالیستی ، پیوند می خورد. درعلوم سیاسی امروز ، پوپولیسم به نوعی استراتژی مبتنی برکیش شخصیت اطلاق می شود که درآن ، یک رهبر کاریزما ، آرای توده های غیرمتشکل مردم را به نفع خود مصادره کرده وبابی اعتنائی به نهادها وسازمانها ی موجود، بطورمستقیم بامردم سخن می گوید. پوپولیسم ، باجامعه ی مدنی سرسازگاری ندارد زیرا جامعه ی مدنی ، عرصه ی کثرت است ومردم بنابرعلائق وعقاید خویش ، درنهادها ، احزاب وگروههای گوناگون حضورپیدامی کنند. بعبارت دیگر، درجامعه ی مدنی ، مردم خصلت توده وارندارند وجمعیت هائی هستند متشکل ازافراد همسو که البته برای پوپولیسم ، که مردم راتوده ی انبوه ، بی شکل، بی هویت وسازمان نایافته می خواهد ، قابل پذیرش نیست. این نگرش ، تفاوت رابرنمی تابد وحاضرنیست بپذیرد که توده ی به خیابان آمده ، بازتاب همه ی مردم جامعه نیست. اما باور پوپولیستها به این توده ی بی شکل نیز ، دائمی نیست واگرآنها بتدریج حمایت مردم راازدست بدهند ، به عوامفریبی روی می آورند.
لنین ، ایدئولوژی پوپولیسم رابه لحاظ تاریخی وجامعه شناختی ، اعتراض تولید کنندگان خرده پا ودهقانان به کاپیتالیسم می داند. می داند. آنها که باتوسعه ی کاپیتالیستی ، خانه خراب می شوند وبانظم ماقبل سرمایه داری نیز سرسازگاری ندارند. ایدئولوژی پوپولیسم به نظرلنین ، رمانتیسیسم ناکجاآبادی است که خرده بورژوازی عقب مانده ، برای خود ترسیم می کند. معهذا لنین ، بامحکوم کردن یکجانبه ی پوپولیسم مخالف است واین مخالفت رادرمناظره با مارکسیستهای قانونی نشان می دهد. اوهمچنین میان پوپولیستهای رادیکال ، ضد فئودال ودموکرات اولیه وپوپولیستهای راستگرای بعدی ، تفاوت قائل می شود: " این درست نیست که کل برنامه ی نارودنیکها رارد کنیم. باید میان جنبه های ارتجاعی وترقیخواهانه ی این برنامه ، تفاوت قائل شد. " (1) پوپولیسم کلاسیک دردهه ی 1870 ، توسط نخبگان شهری روسیه ی تزاری که " نارودنیک " نامیده می شدند ، شکل گرفت. این پوپولیسم روسی ، آشکارترین نمونه ی آرمانشهر روستائی درجامعه ی آنروز روسیه بود.
بطورکلی پوپولیسم ، دارای 5 ویژگی بارزاست : توده های سرخورده ازنظم حاکم ؛ وجود رهبر کاریزما ؛ انگیزه های مبهم وتعریف نشده ؛ توانائی عرضه ی پاداشهای اقتصادی نمادین ؛ وخلق " تهدید خارجی " به منظور بسیج توده ها ومشروع جلوه دادن سرکوب داخلی. لذا پوپولیسم ، حتی دررادیکالترین شکل آن ، انقلابی نیست زیرا باپذیرش پلاتفرم نئولیبرال دربلند مدت ، بویژه دردوران پس ازجنگ ، دیگرقادربه جذب نارضایتیهای فزاینده ی مردم نیست.
امروزه وقتی ازپوپولیسن سخن به میان می آید، درواقع به پدیده ای اشاره می شود که 5 قاره رادرنوردیده وبقولی " به شبحی تبدیل شده که درحال تسخیرجهان می باشد." برخی ، اقبال مردم جهان به احزاب پوپولیستی را به " صدای پای فاشیسم " تعبیرمی کنند درحالیکه برخی دیگر ، آنرا عکس العملی دربرابر سیاستهای نئولیبرال تلقّی می نمایند. بنظرنگارنده ، هردوتعبیرصحیح است . ازپوپولیسم چپ ونزوئلا تا پوپولیسم دست راستی ویکتوراوربان درمجارستان ، ژان ماری لوپن درفرانسه ، گرک وایلدرز درهلند ، دوترته درفیلیپین ، روحانیون حاکم برایران ، نارندرا مودی در هند ، رجب طیب اردوغان در ترکیه ، و دونالد ترامپ درآمریکا ، اشکال مختلف یک محتوا هستند. باگرایش بخشهائی ازجنبش چپ اروپا وآمریکا بسوی نئولیبرالیسم دردوران پس ازجنگ سرد ، فرصتی طلائی دراختیار یک نیروی سیاسی جدید قرارگرفت که ازسوئی عملکرد احزاب سنتی رازیرسئوال می برد وازسوی دیگر ، نخبگان رامورد حمله قرارمی داد. اما ریشه ی احزاب پوپولیست راستگرای اروپا ، به دهه ی 1970 بازمی گردد که نخستین نمونه ی موفق آنها نیز " جبهه ی ملی فرانسه " برهبری ژان ماری لوپن بود.
موج اول پوپولیسم آمریکای لاتین ( دهه ی 1930 تا 1950 ) میان پوپولیسم وآمریکاستیزی ، رابطه برقرارکرد. این پوپولیسم ، ایدئولوژی بورژوازی ضعیف داخلی بود که تلاش می کرد تابااتحادبا طبقات محروم جامعه ، دربرابرالیگارشهای کشاورزی ایستادگی نماید. پوپولیسم آمریکای لاتین ، اخلاقگرا، عاطفی وروشنفکرستیزاست وجامعه رابه دو بخش برخوردار و محروم تقسیم می کند ودر رویاروئی این دو ، بجای تاکید بر مبارزه ی طبقاتی ، برنقش رهبر کاریزمای حامی توده ها ، تاکید می ورزد. پوپولیستهائی چون خوان پرون درآرژانتین ، گتولیو وارگاس در برزیل ، ولازارو کاردیناس درمکزیک ، ناسیونالیستهائی بودند که باکنارزدن نخبگان سنتی حاکم ، جنبش نوینی راپایه گذاری کردند. اما این موج ، که توسط کودتاهای نظامی وسرکوب سیاسی ازیکسو ، وفروپاشی شوروی وبازگشت سیاستهای نئولیبرال به صحنه ازسوی دیگر ، فروکش کرده بود، باظهور نسل دوم رهبران پوپولیست ، جانی تازه گرفت. مورالس ، چاوز ، رافائل کورها ، وفرناندو لوگو ، رهبری جنبشی را بدست گرفتند که به مراتب آمریکا ستیزتر وسرمایه ستیزتر ازنسل اول بود ومسائل گسترده تری را مدّ نظرقرارمی داد. دراین دوره ، هوگوچاوز ، باادبیات ضدآمریکائی اش ، پیشتاز نسل جدید رهبران پوپولیست منطقه گردید که باید آنها را "پوپولیستهای آمریکاستیز" نامید.(2)
اخیراً نسخه ی دیگری ازپوپولیسم نیز درقالب استراتژی توسعه ی ملی تانزانیا ظهور کرد . این استراتژی که درابتداء برتوسعه ی خرد روستائی تاکید می ورزید وراه رشد غیرسرمایه داری درپیش گرفت ، مانند دیگرجنبشهای پوپولیستی، پس ازفروپاشی شوروی ، درشبکه ی جهانی کاپیتالیسم مستحیل گردید.
زیرنویس
1)V.I.Lenin , the economic content of Narodnism , www.marxists.org
2)the resurgence of populism in Latin America , www.sciencedirect.com
کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732-9635-9973-6037
پوتین و " پوتین ایسم"...برچسب : نویسنده : fmohammadhashemi بازدید : 6