اسرائیل ، ابزار سلطه ی استعماری غرب برخاورمیانه

ساخت وبلاگ

اسرائیل،ابزارسلطه ی استعماری غرب برخاورمیانه

(نگاهی تاریخی به پروژه ی صهیونیستی دولت یهود)

نگارنده معتقد است که اسرائیل ، ازبدوتشکیل ، مولود امپریالیسم وابزاری برای تسلط قدرتهای بزرگ برغرب آسیا بوده است. سلطه ای که فقط به روشهای فاشیستی قابل حصول می باشد. نگارنده تلاش می کند تا این تز را ، باتکیه برتاریخ جنبش صهیونیسم ، ازپایان قرن نوزدهم تاکنون ، به کرسی بنشاند وبه همین منظور، به برخی ازآثار محققین بزرگ تاریخ صهیونیسم که تعدادی ازآنها نیز یهودی می باشند، مراجعه واستناد می کند.

قرن نوزدهم ، نقطه ی عطفی درتاریخ بشربود. دراین قرن ، تحولات بزرگ سیاسی ، اقتصادی واجتماعی ، بامحوریت گذاربه مدرنیته صورت گرفت وجهان راتکان داد وراه رابرای انقلاب صنعتی وتوسعه ی نامحدود ظرفیتهای بشری هموارکرد. دراین قرن ، کشورهای مختلف درعرصه ی بین المللی ظاهرشدند ومبارزه برای رهائی ازقیود عقب ماندگی وظلم راآغاز کردند. برخی ازاین جنبشهای ملی ، توسط امپراتوریهای استعماری سرکوب گردید.رهبران این جنبشها ، درتوجیه عملکرد خود ، به افسانه ها واساطیر استناد می کردند تاملت سازی را یک پدیده ی تاریخی وطبیعی درروند مبارزه ی مردم جلوه دهند. این افسانه ها ، بیشترماهیت مذهبی ، نژادی واقلیمی داشتند. نظریه پردازان صهیونیسم نیز درهمین زمره قرارمی گرفتند. اما آنها برخلاف رهبران جنبشهای رهائیبخش ، استعمار فلسطین توسط یهودیها را تئوریزه می کردند وبرضرورت حمایت یهودیان ازرهائی ازقرنها ظلم وستم دراروپا تاکید کرده ومبارزه ی آلمانها وایتالیائیها رادرمتحد کردن کشورهای خود وتاسیس دولت ملی ، الگوقرارمی دادند. آنها برای پیشبرد این اندیشه ، به اساطیر گذشته وقهرمانان شجاع وگاه فرازمینی خود استناد می کردند.

" شلومو سند " (Shlomo Sand ) تاریخنگاربرجسته ی اسرائیلی، درکتاب خود بنام " ابداع قوم یهود " می نویسد : " مدافعان اندیشه ی ملت یهود ، به حکومت اساطیری داوود استناد می کنند که قرنها ادامه داشت." (1) یک روشنفکریهود بنام " موشه هس " (Moses Hess) نیز می نویسد : " نژاد یهود ، نژاد خالصی است که خصوصیات اصلی خود را ، علیرغم شرائط مختلف اجتماعی واقلیمی ، همچنان حفظ وبازتولید می کند وبه همین دلیل قرنهاست که اصالت خود راحفظ کرده است."(2) بدین ترتیب ، یک گرایش قدرتمند ارتجاعی ونژاد پرستانه ، ازهمان ابتداء میان روشنفکران یهود جوانه زد که درآغازقرن بیستم ، شکل افراط گرائی راست فاشیستی بخود گرفت. گرایشات مذهبی درمیان این روشنفکران ، درابتداء بسیارقوی بود اما باادغام دراندیشه های عصرروشنگری وعصرخرد ، بتدریج رنگ باخت ودرقالب نظریه های ناسیونالیسم یهود که افسانه های مذهبی را با گفتمان شبه ملی درهم می آمیخت ، بیان شد. تاریخنگاران نازی ومحققین یهود ، تلاش می کردند تاشواهدی ازگذشته رابرای توجیه وضعیت فعلی خویش ویالزوم تغییرآن بیابند. برای نازیها ، علم چیزی جز تکرارتاریخ به نفع رایش سوم نبود. صهیونیستها نیز مسیرمشابهی راطی کردند. وقتی اکتشافات باستانشناسی ، صحت متون مذهبی رازیرسئوال برد، آنها برآن شدند که افسانه های نهفته درمتون مذهبی را برحقایق علمی ترجیح دهند. پروفسور " بن صهیون دینور " (Ben Zion Dinur) استاد اوکراینی کرسی تاریخ یهود دردانشگاه اورشلیم ونویسنده ی کتاب " تاریخ اسرائیل " ، انجیل رابه نحوی تفسیرکرد که برروح علمی زمان منطبق شود. اوبااینکار ، درواقع اعتبار کتاب مقدس را باتجدید نظر درداستان زندگی عیسی مسیح وبازگشت او به صهیون ، زیرسئوال برد. (3) مسلماً مساعدتی که تاریخنگاری انجیلی به شکل گیری شعور ملی قوم یهود کرد ، انکارناپذیر است ومحورآنراتاکید بر"سرزمین اسرائیل" تشکیل می دهد. انجیل به زنان ومردانی اشاره دارد که علیرغم اختلافات فرهنگی و شیوه ی زندگی ، ایمان مذهبی واحدی دارند. این گفتمان ، امروز شکل مدرن تری بخود گرفته ویهودیان را اعقاب ساکنین سرزمین کهن اسرائیل می شناسد که دوهزارسال قبل دراین سرزمین سکونت داشتند وسپس ازآنجااخراج شدند واکنون درصددند سرزمین خود را بازپس گیرند.آنها نمی پذیرند که اقوام وتمدنهای دیگری نیز دراین سرزمین ساکن بوده اند که ازآنجااخراج شده اند. واقعیت این است که باتنوع ساکنین سرزمین فلسطین وهمزیستی آنها ، دیگرسخن گفتن از خلوص نژاد یهود وارتباط یهودیان امروز باساکنین اسرائیل کهن ، محلی ازاعراب ندارد. اما صهیونستهای امروز ، مانند نازیها وفاشیستها ، همچنان برخلوص نژادی وبرتری بردیگران پای می فشرند.

وقتی درنیمه ی قرن نوزدهم ، فلسطین بخشی ازامپراتوری عثمانی بود ، بریتانیای کبیربه مثابه ی قدرت بزرگ استعماری وسرمایه داری ، کنسولگری خود رادراورشلیم برپانمود. درسال 1840 لرد پالمرستون (Lord Palmerston) پیشنهاد کرد که بریتانیا برای حفظ منافع امپراتوری خود ، یک مهاجرنشین متشکل از یهودیان اروپائی ، درفلسطین ایجاد نماید. درآن زمان ، پانصدهزار نفردراین سرزمین ساکن بودند که دوسوم آنها را مسلمانان عرب ، 60 هزارنفرمسیحی ، وفقط 20 هزارنفریهودی تشکیل می دادند. چند دهه بعد ، انگلستان بخش مصری کانال سوئز راخریداری کرد تا به حضورنیروهای خود درمنطقه به بهانه ی حفظ امنیت کانال وناوبری دریائی ، وجهه ی قانونی ببخشد ودررقابت باامپراتوری عثمانی ، بردروازه های فلسطین مستقرشود. درشرائطی که بریتانیا گام بگام درفلسطین نفوذ می کرد ، بورژوازی اروپا نیزرویکرد استعماری خود رابه لحاظ ایدئولوژیک وسیاسی باجدیت دنبال می نمود. دراین مقطع ، " تئودور هرتسل" (T.Hertzl) که ازیک خانواده ی بانکداریهودی ساکن امپراتوری اتریش – هنگری بود ، بعنوان بنیانگذار صهیونیسم قدم به میدان گذاشت. او دررساله ی " دولت یهود " ( the Jewish state ) که به سال 1896 به نگارش درآمد ، تزهای اولیه ی صهیونیسم را مطرح کرد که اساس آنرا ضرورت تاسیس یک کشور یهوددر سرزمین فلسطین تشکیل می داد. اوازموضع یک بانکدار قدرتمند ونژاد پرست می نویسد : " اگرسلطان ، فلسطین رابه یهود واگذارکند ، ما به سرمایه گذاری درترکیه وسروسامان دادن به سیستم مالی آن همّت خواهیم گماشت. ما درقلب بربریت ، تمدنی شکوفا بر پا خواهیم کرد... دولت یهود برای اروپا ، به دژی مستحکم درآسیاتبدیل خواهد شد. " (4)

اندکی پس ازانتشار این رساله ، هرتسل نخستین کنگره ی یهود رادرسوئیس برگزارکرد. کنگره ، حرکت جنبش صهیونیستی رابرای تشکیل کشوریهود، جهت داد وسرعت بخشید. این کنگره ، یک ضرب العجل 50 ساله برای نیل به این هدف تعیین نمود. ازاین تاریخ به بعد ، صهیونیستهای سراسرجهان، منابع خود رابسیج کردند وبرحمایت سیاسی ازپیشنهادات کنگره ی یهود افزودند. هرتسل ویارانش ، بادولتهای انگلیس ، آلمان وعثمانی وارد مذاکره شدند وبانکداران ، تجار وسرمایه داران یهود و غیریهود را حول هدف نیل به کشوریهود متحد کردند. اگرچه جامعه ی یهودیان اروپا ، ازاین رویکرد حمایت نکرد اما ، این جنبش توانست حمایت بورژوازی یهود وبخشهای مهمی ازبورژوازی غیریهود اروپا راجلب نماید. دراین زمان ، بریتانیا که برای جنگ باآلمان ومتحدش ترکیه آماده می شد ، لازمه ی پیروزی دراین جنگ راعلاوه برکسب امتیازات تجاری، تثبیت جای پای خود در سوئز وفلسطین می دید. بدین ترتیب ، بریتانیا ازسوئی توانست باحمایت ازآرمان صهیونیسم، حمایت بورژوازی یهود وغیریهود اروپا را درجنگ علیه امپراتوریهای آلمان وعثمانی جلب نماید وازسوی دیگر، باوعده ی برسمیت شناختن استقلال فلسطین پس ازجنگ ، ازحمایت اعراب نیزبهره مند گردد. برای امپراتوری بریتانیا ، فلسطین گاو شیردهی بود که علاوه برکمک به توسعه ی صنعتی این امپراتوری ، کنترل مسیرهای دریائی و دسترسی به کانال سوئز، انتقال نفت عراق ازمناطق تحت کنترل انگلیس رانیزممکن می ساخت. همزمان با توافق با جنبش یهود، انگلیس مهاجرت یهودیان به فلسطین رااز اروپا وممالک وابسته به خود، تشویق وترغیب نمود.

ازسال 1905 ، صندوق ملی یهود ، شروع به خرید زمین ودارائیهای اعراب کرد. صهیونیستهای اروپا که ازتمایل اعراب فلسطین به استقلال ازامپراتوری عثمانی آگاه بودند ، مخفیانه به این امپراتوری برای سرکوب جنبش استقلال طلبی فلسطین ، کمک می کردند. صهیونیستها درعین حال ، انگلیس رانیز درمبارزه باامپراتوری عثمانی یاری می دادند. البته هرچه به پایان جنگ جهانی اول وپدیدارشدن نشانه های شکست عثمانی نزدیک می شدیم ، کفّه ی ترازو ی حمایت صهیونیستها از انگلیس، سنگین تر می شد. درسال 1914 ، حیّم وایزمن (Chaim Weizmann) رئیس سازمان جهانی یهود اظهارداشت که اگرفلسطین درحیطه ی نفوذ انگلیس قرارگیرد واین کشور، مهاجرنشینهای یهود را تحت حمایت خود بگیرد ، این سازمان خواهد توانست در20 تا30 سال آینده، بیش ازیک میلیون یهودی رابه فلسطین بکشاند ودراین صورت ، آنها خواهند توانست توسعه وتمدن را باخود به ارمغان آورده وامنیت کانال سوئز راتامین نماید.درعین حال ، اعراب وبریتانیا ، درپایان دادن به عمرامپراتوری عثمانی ذینفع بودند واعراب نیز خود را سازمان می دادند تابه مبارزه ی استقلال طلبانه وارد شوند وهمانطور که گفتیم، وعده های مساعدی نیز ازبریتانیا دریافت کرده بودند. اما انگلیس به این وعده ها عمل نکرد وحتی خلاف آنها اقدام نمود ودرماههای پایانی جنگ ، رسماً حمایت خود رااز تشکیل کشوراسرائیل ، درقالب بیانیه ی بالفور اعلام کرد. آرتورجیمز بالفور وزیرخارجه ی بریتانیا ، درحضوربانکداربزرگ یهود " والترروتشیلد" (L.W.Rothschild) این بیانیه رادرنوامبر1917 قرائت کرد. باپایان گرفتن جنگ وشکست ترکها، قلمروامپراتوری عثمانی میان قدرتهای پیروز درجنگ تقسیم شد وفلسطین تحت الحمایه ی انگلیس قرارگرفت. هنوززمان تاسیس کشوریهود فرانرسیده بود زیرا حضوریهودیها درمنطقه، هنوزکمرنگ بود. دردهه های 1920 و 1930 ، شرکتهای یهودی باحمایت بانکداران وتجاربزرگ ، شروع به خرید زمینهای فلسطین وتاسیس مهاجرنشینهای یهود کردند وتااوایل دهه ی 1930 ، بیش از 20 هزار خانوارفلسطینی توسط صهیونیستهای اروپائی، ازخانه وکاشانه ی خود آواره شدند. دراواسط این دهه ، شرکت سرمایه گذاری آفریقا-آسیا نیزتوسط سرمایه داران سفید پوست آفریقای جنوبی تاسیس شد وبه کارخرید زمین ازفلسطینیها پرداخت. بتدریج صهیونیستها ، کنترل زیرساخت منطقه رادردست گرفتند( پروژه های راهسازی ،استخراج معادن ،نیروگاهها ، بنادروغیره) . تاپایان سال 1935 ، بالغ بر 872 بنگاه از1212 بنگاه اقتصادی فعال درفلسطین، متعلق به صهیونیستها بود.

ازمتها قبل ازاین د وره ، نطفه های فاشیسم دراروپا بسته می شد. موسولینی ، جوخه های جوانان تجدید نظرطلب صهیونیست (Betar) راتاسیس کرد که پیراهن سیاه به تن می کردند وبه مخالفان فاشیسم وفعالان جنبش کارگری حمله می کردند. وقتی " مناخم بگین " به ریاست Betar رسید، پیراهن سیاه موسولینی را به پیراهن قهوه ای اس اس تبدیل کرد. اما سیاهترین برگ ازتاریخ صهیونیسم ، هنوز درراه بود : حمایت فعال ازنازیسم وحتی هولوکاست. "رالف شوینمان" (R.Schoenman) ، بر اساس اسناد منتشره درزمان خود ، می نویسد که " فدراسیون صهیونیسم آلمان" درژوئن1933 ، یادداشتی درحمایت ازحزب نازی منتشر کرد ودرآن ، احیای حیات ملی وتاکید براصل نژادی درآلمان راستود. کنگره جهانی صهیونیسم نیز این موضع را تایید کرد.(5) صهیونیستها یک چهره ی عضو سرویس امنیتی اس اس رابه فلسطین اعزام کردند تافعالیتهای صهیونیستی رادرآتجا سازمان دهد. وقتی سرکوب یهودیها درسال 1937 آغازشد ، "هاگانا" ( Haganah -سازمان مسلح صهیونیستی) نماینده ای به برلین فرستاد تابه حکومت نازی پیشنهاد کند تادرازای همکاری باسرویس امنیتی هیتلر ، دست این سازمان رادرفلسطین بازبگذارد. هولوکاست دراروپا موجب شد که مهاجرت یهودیان به فلسطین سرعت بگیرد واین به نفع جنبش جهانی صهیونیسم بود . دیوید بن گوریون (D.BenGurion) که بعدها نخستین رئیس دولت اسرائیل شد ، درسال 1938 گفت : " اگربمن اختیارداده شود که میان انتقال همه ی کودکان یهودی آلمان به انگلیس ویا انتقال نیمی ازآنها به اسرائیل ، یکی راانتخاب کنم ، بدون درنگ دومی راانتخاب می کردم ". اوفقط می خواست جوانان سالم یهود رااز مهلکه نجات دهد ودربرابراعزام سالخوردگان ، معلولین وبیماران به اردوگاههای مرگ نازی ، بی تفاوت باقی ماند.

برخی محققین ، ماهیت استعماری پروژه ی صهیونیستی درفلسطین را با ورود اسپانیائیها به آمریکا وقتل عام بومیان آنجا مقایسه کرده اند. استعمارصهیونیستی، مورد حمایت استعمارپیرانگلیس قرارداشت. نیروهای صهیونیستی ، درسازمان اطلاعات انگلیس ادغام شده وبه سرکوب شورش فلسطینیها علیه حکومت انگلیس مشغول بودند. بریتانیا ، شبه نظامیان صهیونیست را مسلح می کرد وآموزش می داد. گروههای هاگانا و "ایرگون " (Irgun) که هزاران شبه نظامی صهیومیست باتمایلات فاشیستی در اختیاراشتند ، تحت حمایت مالی ، لجستیکی وآموزشی انگلیس قرارگرفتند. درپایان قیام بزرگ اعراب درسال1939 ، بیش از 14 هزارشبه نظامی صهیونیست ، زیرنظرافسران انگلیسی آموزش دیده وسازمان یافته بودند. آنها درسرکوب خیزش 1936 -1939 ، نقش مهمی ایفاء کردند وسازمان ملل متحد ، فقط یک ماه قبل از پایان دوره ی قیمومیت انگلیس برفلسطین ، به ایجاد کشورفلسطین رای داد. امپریالیسم تازه نفس وپیروزمند آمریکا ، نقش به سزائی درشکل گیری کشوراسرائیل ایفاء نمود. فاجعه ی هولوکاست ، بهترین بهانه برای حمایت دولتهای غربی ازپروژه ی کشوریهود بود وتقسیم جهان به مناطق نفوذ نیز ، به تحقق این پروژه کمک کرد. غربی ها درتصمیم خود برای تاسیس کشوریهود ، به نظراکثریت اعراب ساکن فلسطین توجه نکردند. درسال 1939 ، فقط 445 هزاریهودی درمیان 5/1 میلیون نفرساکن فلسطین وجودداشت ودرهنگام تقسیم فلسطین توسط سازمان ملل متحد ، یکسوم جمعیت فلسطین ، یهودی بودند که فقط 10 درصد آنها اصالت فلسطینی داشتند وبقیه مهاجراروپائی بودند. اما سازمانهای فاشیستی صهیونیستی چون هاگانا وایرگون ، قبل ازتقسیم فلسطین ، سه چهارم زمینهای منطقه راخریداری کرده واعراب را اخراج کرده بودند. 780 هزارنفرآواره وهزاران نفر دراثرحملات تروریستی این گروهها ، جان باخته بودند. دیوید بن گوریون ، آریل شارون ، واسحاق شامیر ،که بطورمستقیم دراین جنایات دست داشتند، بعدها به مقامات ارشد دولت اسرائیل تبدیل شدند. درآستانه ی تاسیس کشوراسرائیل ، اگرچه سه چهارم زمینهای فلسطین به تصرف مهاجرنشینهای یهود درآمده بود اما ، هنوز درمناطق تحت تصرف یهودیها ، 950 هزارفلسطینی در 500 روستای اطراف شهرهای بزرگ ساکن بودند. تاسال 1950 ، حدود 400 شهرک وشهر ازعرصه ی نقشه ی فلسطین پاک شد وتعداد ساکنین عرب اسرائیل به 138 هزارنفر کاهش پیداکرد. نکبتی که برای فلسطین آغازشد ، تاامروز کم وبیش ادامه دارد. 530 روستائی که دراین سالها باخاک یکسان شد تا پایه ی کشوراسرائیل برویرانه ی آنها نهاده شود ، جزئی ازیک پروژه ی استعماری بود که باگذشت 75 سال ازآن ، هنوز مورد بحث قراردارد. زخم نکبت ، هنوز خونریزی می کند وهنوز اسرائیل مانع بازگشت میلیونها آواره ی فلسطینی به خانه وکاشانه ی خود می گردد. مناطقی که دراین سالها خالی ازسکنه شدند ، یابه شهرک سازی برای یهودیان اختصاص یافت ، یابه سازمان جنگلها ومراتع واگذارشد ، ویابه منطقه ی نظامی تبدیل گردید.(6)

بدین ترتیب ، پروژه ای درمنطقه ی استراتژیک خاورمیانه کلید خورد که 75 سال ازعمرآن می گذرد. بعدها مجمع عمومی سازمان ملل متحد درقطعنامه ای بسال 1975 ، صهیونیسم راشکلی از تبعیض نژادی دانست. البته دراثرفشارهای وارده به سازمان ملل ، مجمع عمومی این سازمان درسال 1991 ، درقطعنامه ای دیگر ، جبران مافات کرد وصهیونیسم ستیزی رامعادل یهود ستیزی اعلام کرد. به هرحال پروژه ی دولت صهیونیستی توانست منطقه ی حساسی راکه آسیا ، اروپا وآفریقا را به یکدیگر متصل کرده وسرشار از منابع معدنی چون نفت وگاز است ، تحت سلطه ی غرب درآورد و آبراههای حساس منطقه رازیرنظارت قدرتهای امپریالیستی قراردهد. بنابراین ، تاسیس کشوراسرائیل ، پروژه ای امپریالیستی برای تسلط بورژوازی غرب برمهمترین منطقه ی استراتژیک جهان بود. هرتسل زمانی گفته بود : " همه ی لبنان واردن ، دوسوم سوریه ، نیمی ازعراق ، باریکه ای ازترکیه ، نیمی از کویت ، یک سوم عربستان ، صحرای سینا ، پورت سعید ، اسکندریه وقاهره ، درحیطه ی سرزمین موعود قراردارند." بن گوریون نیز تاسیس کشوریهود را " فقط گام نخست ازتحقق کشورصهیونیستی " دانست ومرزهای کشوراسرائیل را تاجنوب لبنان ، جنوب سوریه ، تمامی اردن ، تمامی کرانه ی باختری وصحرای سینا ترسیم نمود.

ازبدو تاسیس اسرائیل ، یک دیکتاتوری نظامی باظاهردروغین دموکراتیک ، براین کشورحکومت کرده است. دراین کشور ، اعراب که شهروند درجه دو محسوب می شوند، ازتبعیض ، بازداشتهای خود سرانه ، شکنجه وترور رنج می برند. مرگ براعراب ! روستاهای شمارابه آتش می کشیم! نکبت دوم درراه است ! شعارهائی است که شهرک نشینهای اسرائیل ، هنگام حمله به بیت المقدس شرقی ، شهرکها وروستاهای عرب نشین فلسطین سرمی دهند. ناسیونالیستهای صهیونیست ، هرساله یادبود تاسیس کشوراسرائیل ، جنگ 1967 ومناسبتهای دیگررا باسردادن این شعارها وراهپیمائی مسلحانه در مناطق عرب نشین اسرائیل ، برگزارمی کنند.(7) فلسطینیها ازهیچگونه حقوق سیاسی ومدنی بهره مند نیستند واکنون نیز درموجی از نسل کشی در غزّه که توسط حکام نژادپرست وافراطی اسرائیل براه افتاده ، دست وپا می زنند. عملکرد رژیم اسرائیل ، بسیارشبیه به عملکرد رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی ، ورژیم آلمان نازی است.

اسرائیل کشورمهاجران است که اگرچه جمعیت آن ازبدو تاسیس تاکنون ، ده برابرشده اما ، همچنان یک کشورجعلی باقی مانده که توسط امپریالیسم برپاشده وبه روشهای شبه فاشیستی اداره می شود.(8)

زیرنویس

1)the invention of Israel by Schlomo Sand – review , www.theguardian.com

2)the life and opinions of Moses Hess , www.marxists.org

3)Ben Zion Dinur , Historian and Teacher , www.nytimes.com

4)excerpt from Theodor Herzl , www.learninglink.oup.com

5)the hiden history of Zionism , www.marxists.org

6)Israel and Palestine: a story of modern colonialism , www.opendemocracy.net

7)Israel settler: the face of US imperialism in the middle east , www.aljazeera.com

8)why the state of Israel is a tool of western colonial domination in the middle east , www.s......com

کمک مالی به کارت بانکی شماره 8732 -9635-9973-6037

پوتین و " پوتین ایسم"...
ما را در سایت پوتین و " پوتین ایسم" دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmohammadhashemi بازدید : 7 تاريخ : جمعه 31 فروردين 1403 ساعت: 13:02